به گزارش همشهری آنلاین در این مراسم که با برف شدیدی هم همراه بود و به رغم شدت برف از گوشه و کنار شهر بسیاری برای این چهره نامی عرصه تاریخ گرد آمده بودند، موسوی بجنوردی، دکتر توفیق سبحانی و دکتر کیانی هفت لنگ درباره ویژگیهای کاری و مقام علمی و اخلاقی آن زنده یاد سخن گفتند و چند تن از دوستان مرحوم رجبی درباره او شعر گفتند و خاطراتی را بیان کردند.
موسوی بجنوردی: مرحوم رجبی 202 مقاله برای دائره المعارف نوشت
محمد موسوی بجنوردی که با دعوت او نخستین بار رجبی مسئولیت بخش ایرانشناسی مرکز دائر ه المعارف بزرگ اسلامی را بر عهده گرفت درباره رجبی گفت:ما فردی را از کف داده ایم که یک عمر برای اعتلای فرهنگ ایران در تلاش بوده است. اگر فرهنگ را باور کنیم، دانایی را بالا بردهایم و همه چیز مربوط به توسعه را به دست آوردهایم. اصل کار همین فرهنگ و دانایی است که مرحوم رجبی در این زمینه زحمات زیادی کشید و آثار زیادی از خود به جا گذاشت. او 202 مقاله در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی تالیف کرد که هر یک از آنها آثار ماندنی شدند و در مجلدات 1 تا 3 دانشنامه ایران چاپ شد. مخصوصا در جلد اول بسیاری از مقالات چاپ شده، نوشته او هستند.
رئیس بنیاد دائره المعارف بزرگ اسلامی از خاطره و آشنایی خود با مرحوم رجبی گفت و افزود: آشنایی من با رجبی جالب بود؛ بدون این که واسطهای در میان باشد و کسی ما را به هم معرفی کند. روزی در دفتر در ساختمان پایین بودم که زندهیاد رجبی آمد و خود را با صراحت لهجه و شجاعت رفتاری که داشت، معرفی کرد. از آن زمان تبادل اطلاعات ما شروع شد و من شیفته شخصیتش شدم. از او دعوت کردم در مرکز دایرهالمعارف با ما همکاری کند و به او گفتم متصدی فرهنگ ملی ما خارجیها هستند. ما باید کاری کنیم که خودمان متصدی فرهنگ کشور خودمان بشویم. این موضوع به شخصه آروزی من بوده و هست. هنوز هم معتقدم باید خودمان متصدی فرهنگ کشورمان باشیم چون هنوز تعداد زیادی از آثاری که در زمینه ایرانشناسی خلق شده، به همت ایرانشناسان و خاورشناسان بوده و هست. البته آثاری توسط ایرانیها در این زمینه تولید شده که باید بیشتر از اینها کار شود.
بجنوردی در ادامه گفت: دیدم که رجبی متخصص ایرانشناسی است به همین دلیل از او دعوت کردم تا در دایرهالمعارف به ما بپوندد و به او گفتم که هدف همان متصدیگری فرهنگ کشور خودمان است. چون درست نیست که در لندن کنفرانسی درباره ایرانشناسی برگزار شود ولی زبان فارسی، زبان آن کنفرانس نباشد و حضور ایرانیها در آن کمرنگ باشد. دیدم که رجبی هم چنین طرز تفکری دارد و میخواهد در زمینه ایرانشناسی کار اساسی انجام بدهد. به همین دلیل هم مدیریت بخش ایرانشناسی مرکز به او سپرده شد.
رئیس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی افزود: همسر رجبی هم مانند دستیار و رفیق او بود و با هم کار میکردند. گه گاهی که به اتاق کارشان میرفتم، با هم استکای چای میخوردیم و گپ میزدیم. کارهایی که در دوره رجبی در زمینه ایرانشناسی انجام شد بیهمتا بود و به آن زمان غبطه میخورم. زمانی که رجبی سکته کرد و خانهنشین شد، نمیتوانست قلم را به دست بگیرد و همسرش قلم را میان انگشتانش میگذاشت تا بتواند بنویسد. در این شرایط وقتی نگاهش میکردم، میدیدم که یک پارچه شوق و علاقه است تا بتواند کار کند. درگذشتش را به جامعه فرهنگی ایران تسلیت میگویم. یادش گرامی باد.
توفیق سبحانی: ناتنی ها کتاب آخر مرحوم رجبی
دکتر توفیق سبحانی دیگر سخنران این مراسم بود که سخنش را با خاطره ای درباره آخرین کتاب رجبی شروع کرد. او گفت:
19 بهمن سال 89 مدیر انتشارات ایرانشناسی نامهای برایم فرستاد که همراه آن کتاب «ناتنیها»ی رجبی هم بود و از من خواسته شد که درباره این کتاب یک سخنرانی آماده و ارائه کنم. امروز 27 بهمن 90 است و ما جمع شدهایم تا به علاقهمندان رجبی تسلیت بگوییم. تسلیت میگوییم و سر شما سلامت.
وی افزود: من «ناتنیها» را خواندم؛ 110 ناتنی که یکی از آنها برای قبلیهای کافی است. این کتاب 199 صفحه دارد. شاید کتابهای دیگرش را خوانده باشید. زمانی که میخواستم برای کتاب کویرهای ایران مقدمه بنویسم، اصلا فکر نمیکردم این کتاب را ترجمه کرده باشد. وقتی هم که اطلاعات موجود در مقدمه را دید از من پرسید این مطالب را از کجا آوردهای؟ که من به شوخی به او گفتم به شما مربوط نیست.
مصحح فیه مافیه و دیوان کبیر مولانا در ادامه گفت: رجبی مورخ هم بود. او در نانتیها مورخان را آب کشیده و پرسیده است که اصلا تاریخ به چه دردی میخورد؟ طرح این سوال کار قدیمیان است که او آن را انجام داده تا مرد عاقل، بی عناد با تجارب، مجرب شود. از پرویز رجبی آموختهایم که تاریخ به درد تصفیه و تهویه جانی میخورد. پارسال که نانتیها را میخواندم، نکات و حاشیههایی را گوشه کتاب یادداشت میکردم که برخی را هم تلفنی به او میگفتم و او بلند بلند میخندید. هنوز هم میخندد.
سبحانی گفت: رجبی میگفت من خیلی برای اصلاح اشتباهات در کتابها تلاش کردم ولی فهمیدم که عمرم را تباه کردهام چون آنهایی هم که به من تلفن میزدند و به خاطر این کار از من تشکر میکردند، بسیار اشتباه داشتند و خودشان، آثار مختلف را به غلط ویرایش میکردند. او میگفت ای کاش هزار دختر داشتم و هزار داماد تلفنچی. من هم به شوخی میگفتم آرزو میکنم این آرزو براورده شود تا ما دیگر ناتنی نباشیم و تنی بشویم و وقتی تلفنچی ات تلفن را برمیدارند بگوییم: سلام قربان! من توفیق سبحانی هستم، ارادتمند رجبی.
این مصحح و ادب پژوه ضمن توصیه حاضران به خواندن کتاب ناتنی سخنانش را با نقل قولی از گاندی به پایان رساند: کسی که در دنیا متولد میشود، گریزی از مرگ ندارد. مرگ برای همه دوست بزرگی است چون ما را از همه آلام و غمها رها میکند.
دکتر روزبه زرین کوب هم از جمله سخنرانان مراسم بود که درباره اخلاق کاری و حرفه ای مرحوم رجبی سخنانی بیان کرد.
سام رجبی: بهترین لحظات زندگی پدرم در دائره المعارف گذشت
سخنران آخر مراسم سام رجبی ،فرزند مرحوم رجبی بود که در حال تحصیل در دوره دکتری محیط زیست است او با قدردانی از آقای بجنوردی که در این ایام بسیار در فکر دکتر رجبی و برگزاری مراسمی در قدر و شان او بودند گفت:
زیباترین خاطرات کودکیام در دایرهالمعارف اسلامی رقم خورد و هفتهای نمیگذشت مگر این که پدرم اشاره کند که زیباترین لحظات عمرش در این مرکز سپری شده است. به همین دلیل هم خیلی خوب است که امروز برای بزرگداشتش اینجا جمع شدهایم.
وی گفت: پدرم چند هفته پیش از مرگش برایم داستانی را تعریف کرد که جای نقل دوباره دارد. آن داستان این بود که «روزی پدر و پسری در پارکی گردش میکردند. در لحظهای کنار هم روی نیمکتی نشستند و پدر در حالی که دستش را دور گردن پسر حلقه کرده بود، از او پرسید: آیا میتوانی من را بزنی؟ پسر گفت: البته. بعد از مدتی دوباره در پارک قدم زدند. این بار روبروی هم نشستند و پدر باز از پسرش پرسید: پسرم آیا میتوانی من را بزنی؟ پسر پاسخ داد: محال است. پدر پرسید: چطور؟ تو که چند دقیقه پیش گفتی میتوانی من را بزنی! و پسر جواب داد: آن موقع دست پدرم پشتم بود.» دست پدر من هم هنوز پشتم است و خواهد بود.
دکتر کیانی: او مطالب تاریخی را با نقدهای اجتماعی روز می امیخت
دکتر کیانی هفت لنگ که در چند روز گذشته سعی و اهتمامی جدی در برپایی این مراسم داشت و خود مجری گری این مراسم را عهده دار شده بود، درباره ویژگیهای دکتر رجبی گفت: دقت در تتبع و پژوهش با استفاده از منابع معتبر و دست اول؛ صداقت در استفاده از منابع با ذکر دقیق منبع و همکاران؛ انجام کارهای عمیق و دقیق از جمله هزارههای گمشده و سدههای گمشده که در نوع خود کم نظیرند.
او درباره سبک نوشتاری دکتر رجبی گفت: سبک ویژه نوشتاری، بگونهای که مطالب تاریخی را با نقدهای اجتماعی و ادبیات سلیس رو ز میآمیخت، به طوریکه "حاشیههایی بر تاریخ" او، کم اهمیتتر از متنهای دقیق او نبود.
کیانی افزود: تصویر سازیهای بسیار زیبایش در نوشتن آنچنان بود که گویی در حال نگارش یک فیلم مستند است. صحنهها را چنان مهیج مینوشت که مخاطب، خود را در کارو زار و عرصههای مختلف میدید. گاهی گردن خواننده بجای گردن قهرمان داستان زیر تیغ دشمن احساس سوزش میکرد و گاهی لبخندی بر لب مینشاند از کاری مضحک که در تاریخ اتفاق افتاده است و یا پرسشی را در ذهن میکاشت که هر روز برای بارور شدن رشد میکرد و قد میکشید!
توجه به استانداردها و علاقه به افزایش و ارتقای سطح استانداردها در ارزیابیها و ارزشیابیها ، نقدها و تعریف ها و تمجیدها از دیگر ویژگی های کاری آن زنده یاد بود.
به گفته دکتر کیانی رجبی؛ همچون پرندهای در جستجوی حقیقت شاخه به شاخه تاریخ را پر میکشید، از هزاره های گمشده به سده های گمشده و از سده های گمشده به هر حقیقت گمشده دیگر .گویی استعدادش در یافتن گمشده ها بود...؛
وی با اشاره به این که او الگوی پشتکار و تلاش در هر شرایطی بود ؛ شرایط سهل یا سخت بود و در حالیکه بیماری اهریمنی سرطان از هر سو به سویش حمله ورشده بود و هر روز از دری جدید وارد میشد، درد را تحمل میکرد. صبوری و شکیبائی پیشه میکرد. پنجه در پنجه بیماری میافکند و بالاخره دستان عاریهای همسرش را به یاری میگرفت و بیماری را در مقابل آگاهی و تلاش به سخره میگرفت و کار و تلاش را تنها داروی موثر و راهکار مقابله با " درد" ها میدانست. به راستی که: مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد.
در این مراسم آقای بختیاری از مولفان بخش ایرانشناسی هم به جایگاه آمد و از سه بار بیمهری مسئولان دانشگاه با دکتر رجبی سخن گفت و افزود که متاسفانه قدر این مرد بزرگ را ندانستند.
شعر خوانی سهیل محمودی از دیگر بخشهای این مراسم بود